کد مطلب:299722 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:234

مناقب اهل بیت آیه ی تطهیر و حدیث کساء


خداوند متعال در قرآن كریم فرموده است: «همانا خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و پاكیزه تان سازد پاكیزه ساختنی [1]

واحدی در اسباب النزول به سند خود از ابوسعید نقل كرده است كه گفت: «این آیه درباره ی پنج نفر پیامبر (ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین، نازل شد.» در اصابه آمده است كه ام سلمه گفت: «در خانه ی من آیه ی «همانا خداوند می خواهد پلیدی را...» نازل شد. آنگاه رسول خدا (ص) در پی فاطمه و علی و حسن و حسین فرستاد و گفت: اینان اهل بیت من هستند...» ترمذی این


حدیث را نقل كرده و حاكم در مستدرك گفته است: «این حدیث بنابر شرط مسلم صحیح است [2]

نگارنده گوید: آن چه در مستدرك آمده آن است كه این حدیث بنابر شرط بخاری صحیح است و آن دو این حدیث را اخراج نكرده اند.

سیوطی در درالمنثور گوید: «ترمذی این حدیث را نقل كرده و آن را صحیح دانسته است.» ابن جریر و ابن منذر و حاكم نیز این حدیث را آورده اند و حاكم آن را صحیح شمرده است. همچنین ابن مردویه و بیهقی در سنن از طرق مختلف از ام سلمه نقل كرده اند كه گفت: «این آیه در خانه من فرود آمد و زمانی كه فاطمه و علی و حسن و حسین بودند. پس پیامبر (ص) آنان را با كسایی كه بر دوش داشت پوشانید و فرمود: اینان خاندان من هستند پلیدی را از آنان بزدای و پاك و پاكیزه شان ساز.»

ابن مردویه از ام سلمه نقل كرده است كه گفت: «این آیه در خانه ی من فرود آمد. در خانه 7 تن بودند جبرئیل و میكائیل و علی و فاطمه و حسن و حسین من بر در خانه بودم عرض كردم: ای رسول خدا! آیا من از اهل بیت نیستم فرمود: تو نیز خوبی تو یكی از همسران پیامبری.»

ابن جریر و ابن منذر و ابن ابی حاتم و طبرانی و ابن مردویه از ام سلمه همسر پیامبر (ص) نقل كرده اند كه گفت: «رسول خدا (ص) در خانه ی او و در بسترش بود و كسایی خیبری بر روی خود داشت. پس فاطمه با اذن پیامبر در آن كسا وارد شد. رسول خدا (ص) به او فرمود: همسر و فرزندانت حسن و حسین را بخوان. فاطمه آنان را فراخواند. آنان در حال خوردن غذا بودند كه این آیه بر رسول خدا (ص) نازل شد پس آن حضرت زیادی كسایش را گرفت و آنان را بدان پوشانید سپس دستش را از كسا بیرون آورد و به آسمان اشاره كرد و گفت:

خدایا اینان اهل بیت و مخصوصان من هستند پس پلیدی را از ایشان بزدای و پاكیزه شان ساز. پیامبر این دعا را سه بار تكرار كرد. ام سلمه گوید: من سر خود را در كسا كردم و گفتم: ای رسول خدا آیا من نیز با شمایم؟ آن حضرت دو بار فرمود: تو هم خوبی.» این روایت در اسدالغابه به نقل از ام سلمه نیز آمده است.

حاكم در مستدرك به سند خود از واثلة بن اسقع نقل كرده است كه گفت: «در پی علی (ع) آمدم و او را نیافتم. فاطمه به من گفت: پیامبر (ص) او را طلبید و علی به نزدش رفت و هر دو داخل شدند من نیز با آنان درون گشتم. پس پیامبر حسن و حسین را فراخواند و هر یك از آنها را روی


رانهای خود نشانید و فاطمه و شویش را نزدیك گردانید و بر آنان پوششی پیچید و آنگاه فرمود: همانا خداوند می خواهد از شما اهل بیت، پلیدی را بزداید و پاكتان سازد. سپس گفت: اینان اهل بیت من هستند خداوندا اهل بیت من سزاوارترند.» حاكم گوید: «این حدیث بنابر شرط شیخین صحیح است.»

و نیز هم او در مستدرك به سند خود از عامر بن سعد، از سعد روایت كرده است كه گفت: «وحی بر رسول خدا (ص) فرود آمد پس وی علی و فاطمه و دو فرزند آنان را زیر لباسش داخل كرد و آنگاه فرمود: خداوندا اینان خاندان من، اهل بیت من هستند.» و نیز به سند خود از عبدالله بن جعفر بن ابی طالب نقل كرده است كه گفت:

«چون رسول خدا (ص) دید كه رحمت بر او فرود آینده است فرمود: برایم فراخوانید برایم فراخوانید. صفیه پرسید: چه كسی را ای رسول خدا؟ فرمود: علی و فاطمه و حسن و حسین را. آنان را نزد وی آوردند. پیامبر كسای خویش را بر روی ایشان افكند آنگاه دستانش را بالا برد و فرمود: خداوندا اینان آل من هستند، پس بر محمد و آل محمد درود فرست. و خداوند آیه ی «همانا خداوند می خواهد...» را نازل فرمود.» حاكم گوید:

«این حدیث از نظر اسناد صحیح است و این روایت بنابر شرط شیخین درست می باشد.» پیامبر در این حدیث طریقه درود فرستادن بر اهل بیتش را به آنان آموخته چنان كه طریقه ی درود فرستادن بر آلش را نیز به آنان تعلیم فرموده است.

در درالمنثور آمده است: «طبرانی از ام سلمه روایت كرده است كه گفت: فاطمه با آبگوشتی كه در سینی نهاده بود نزد پدرش آمد و آن را پیش روی آن حضرت نهاد. پیامبر از ایشان پرسید: پسرعمویت كجاست؟ فاطمه پاسخ داد: او در خانه است. پیامبر به ایشان فرمود: برو او و فرزندانت را فرابخوان. پس فاطمه در حالی كه دست هر یك از فرزندانش را در دستی گرفته بود و علی در پی آنان حركت می كرد، به نزد پیامبر آمدند. پیغمبر، حسن و حسین را در دامان خود نشانید. علی در سمت راست و فاطمه در سمت چپ آن حضرت نشستند. ام سلمه گوید: كسایی كه روانداز خواب ما در خانه بود، از زیر من برگرفته شد.»

نگارنده: این روایت در نسخه ی ما چنین آمده بود و شاید صواب آن بود كه بگوید: پیامبر، كسا را برگرفت. همچنین در این روایت ذكر نشده است كه پیامبر با آن كسا چه كرد و ظاهرا باید آنان را بدان پوشانیده باشد و سیوطی با توجه به روایاتی كه در این زمینه پیش از این روایت نقل


كرده، از ذكر بقیه ی روایت خودداری كرده است.

همچنین سیوطی در همان كتاب گوید: «طبرانی از ام سلمه نقل كرده كه گفت:

رسول خدا (ص) به فاطمه فرمود: همسر و دو پسرت را به نزد من آر. پس فاطمه آنان را آورد آنگاه رسول خدا (ص) كسایی فدكی را افكند سپس دستش را بر روی آنان قرار داد و فرمود: خدایا اینان خاندان محمداند. و در حدیث دیگری آمده است: پس صلوات و بركات خود را بر آل محمد قرار ده چنان كه بر آل ابراهیم قرار دادی كه همانا تو ستوده و بزرگواری. ام سلمه گفت: من كسا را بالا زدم تا با ایشان همراه شوم اما پیامبر آن را از دست من گرفت و گفت: تو نیز بر خوبی و خیر هستی.»

ابن مردویه و خطیب از ابوسعید خدری نقل كرده اند كه گفت:

«نوبت (روز) ام سلمه ام المؤمنین بود كه جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و آیه ی «و همانا خداوند می خواهد...» را آورد. پس رسول خدا (ص) حسن و حسین و فاطمه و علی را فراخواند و آنان را به خویش چسبانید و جامه بر آنان افكند. ام سلمه در پرده بود. پس پیامبر فرمود:

خدایا! اینان اهل بیت من هستند، خدایا پلیدی را از ایشان بزدای و پاكیزه شان ساز! ام سلمه گفت: پس من جزو اینانم ای پیامبر خدا؟ فرمود: تو بر جایگاه خویشی و بر خیری.»

ابن ابی شیبه و احمد و مسلم و جریر و ابن ابی حاتم و حاكم از عایشه روایت آورده اند كه گفت: «رسول خدا (ص) صبحگاه بیرون شد در حالی كه بر دوش عبایی بافته از پشم سیاه داشت. پس حسن و حسین آمدند. وی آنها را درون عبا جای داد، آنگاه فاطمه آمد و او را هم به داخل عبا كرد و سپس علی آمد و پیامبر او را نیز در جمع آنان به درون عبا جای داد و آنگاه فرمود: «همانا خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و پاك و پاكیزه تان سازد». حاكم گوید: «این حدیث بنا به شرط شیخین صحیح است.»

ابن جریر و حاكم و ابن مردویه از سعد نقل كرده اند كه گفت: «بر رسول خدا (ص) وحی فرود آمد پس علی و فاطمه و دو پسر آن دو را زیر جامه اش داخل كرد و سپس فرمود: خداوندا اینان خاندان و اهل بیت من هستند.»

ابن ابی شیبه و احمد و ابن ابی جریر و ابن منذر و ابن ابی حاتم و طبرانی و حاكم و بیهقی در كتاب سنن از واثله بن اسقع، نقل كرده اند كه گفت: «رسول خدا (ص) به سوی فاطمه آمد و حسن و حسین و علی با او بودند، آمد تا درون شد پس علی و فاطمه را نزدیك گردانید و آنها را روبروی خود نشانید و حسن و حسین را نیز بر روی رانش نشاند آنگاه جامه ی خود را بر آنان پیچید


- من پشت آنان بودم- آنگاه رسول خدا (ص) این آیه را تلاوت كرد: همانا خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید...» حاكم این حدیث را صحیح دانسته است.

ابن ابی شیبه و احمد ترمذی و ابن جریر و ابن منذر و طبرانی و حاكم و ابن مردویه از انس نقل كرده اند كه گفت:

«رسول خدا (ص) هر گاه برای نماز صبح برمی خاست از نزدیك خانه ی فاطمه رد می شد و می فرمود: الصلوه یا اهل البیت، همانا خداوند می خواهد از شما اهل بیت پلیدی را بزداید و پاكیزه تان سازد.»

ترمذی این حدیث را حسن و حاكم صحیح دانسته است. حاكم در مستدرك به سند خود از انس روایت كرده است كه گفت: «رسول خدا (ص) شش ماه از در خانه فاطمه برای گزاردن نماز صبح رد می شد و می فرمود:

الصلوه یا اهل البیت همانا خداوند می خواهد...» وی این حدیث را بنابر شرط مسلم صحیح دانسته است.

ابن مردویه از ابوسعید خدری روایت كرده است كه گفت: «چون علی بر فاطمه وارد شد پیامبر (ص) چهل صبح به در خانه فاطمه می آمد و می فرمود: سلام بر شما اهل بیت و رحمت و بركات خداوند بر شما باد! همانا خداوند می خواهد... من با كسی كه به دشمنی شما برخیزد، دشمن و با كسی كه با شما از در صلح درآید دوستم.»

ابن جریر و ابن مردویه از ابوالحمراء روایت كرده اند كه گفت: «از رسول خدا (ص) هشت ماه در مدینه به خاطر دارم كه یك بار برای نماز صبح بیرون نمی شد مگر آنكه به در خانه ی علی می رفت و دستش را به دو طرف در می نهاد سپس می فرمود:

«الصلاه الصلاه همانا خداوند می خواهد...» ابن خالویه نیز در كتاب الآل همین روایت را از نافع بن ابوالحمراء نقل كرده است.

سیوطی در درالمنثور آورده است: ابن مردویه از ابن عباس نقل كرده است كه گفت: «شاهد بودیم كه پیامبر (ص)، در مدت نه ماه هر وقت كه موقع نماز فرا می رسید بر در خانه علی بن ابی طالب می رفت و می فرمود: سلام و رحمت و بركات خدا بر شما باد! همانا خداوند می خواهد... الصلاة.»

طبرانی از ابوالحمراء روایت كرده است كه گفت: «دیدم پیامبر (ص) شش ماه به در خانه علی و فاطمه می رفت و می فرمود: همانا خداوند می خواهد...»


سمهودی نیز در كتاب وفاء الوفا باخبار دارالمصطفی نقل كرده است: «یحیی به اسناد از ابوالحمراء نقل كرده است كه گفت: شاهد بودم كه رسول خدا (ص) چهل صبح به در خانه علی و فاطمه و حسن و حسین می رفت و دو لبه ی در را می گرفت و می فرمود: سلام بر شما اهل بیت، همانا خداوند می خواهد...»

همچنین وی در همان كتاب از ابوالحمراء نقل كرده است كه گفت: «هفت ماه در مدینه بودم همه مانند یك روز بود. رسول خدا (ص) هر روز (در روایت دیگری هنگام نماز صبح) به در خانه علی می رفت و سه بار می فرمود: الصلوة الصلوة الصلوة همانا خداوند می خواهد...»

ابن جریر و ابن ابی حاتم از قتاده درباره ی این فرموده ی الهی كه «همانا خداوند می خواهد...» نقل كرده اند كه گفت: «اینان همان اهل بیت اند كه خداوند از بدی پاكشان ساخت و به رحمت خود محضوضشان داشت.» همچنین سیوطی در درالمنثور گوید: «و ضحاك بن مزاحم حدیث كرده است كه پیامبر (ص) می فرمود: ما اهل بیتیم كه خداوند پاكشان ساخت ما درخت نبوت و جایگاه رسالت و محل آمد و شد فرشتگان و خانه رحمت و كان دانشیم.»

علی القاری در شرح شفا نوشته ی قاضی عیاض پس از ذكر آیه ی مورد بحث گوید: «مقصود از اهل بیت در این آیه، زنان پیامبر (ص) هستند. زیرا آنان در خانه پیامبر بودند. این سخن از ابن عباس هم روایت شده است.» همچنین وی گوید: «از ابوسعید خدری و عده ای از تابعان نقل شده است كه گفته اند: «مراد، علی و فاطمه و حسن و حسین است و منعی برای جمع این نظر و نظر سابق وجود ندارد.» اما این كه شیعیان اهل بیت را تنها مختص به فاطمه و علی و دو پسر این دو می دانند به این خاطر است كه در روایت آمده: «آن حضرت (ص) روزی به هنگام صبح در حالی كه عبایی بافته از پشم سیاه بر دوش داشت، از خانه بیرون شد. پس حسن آمد و آن حضرت وی را داخل عبا كرد سپس حسین آمد و او را نیز به درون عبا كرد آنگاه فاطمه و پس از وی علی آمد و آن حضرت آن دو را نیز زیر عبا كرد و آنگاه فرمود: همانا خداوند می خواهد...» اما احتجاج شیعه بر عصمت آنان و حجت دانستن اجماع در این باره مردود است به این كه با توجه به ماقبل و مابعد این آیه نمی توان مراد از اهل بیت را همین چهار نفر قلمداد كرد. حدیثی هم كه شیعه در این باره بدان استناد می كند تنها حاكی از آن است كه این چهار نفر از اهل پیامبرند نه این كه دیگران اهل بیت آن حضرت نیستند.»

نگارنده: جمعی كه این نویسنده بدان اشاره كرده، با توجه به آن چه عكرمه از ابن عباس


نقل كرده مبنی بر آن كه این آیه خاصتا درباره ی زنان پیامبر نازل شده و صیغه ی حصر (انما) در آن آمده مردود است. زیرا جمع بدین گونه كه گفته شده ناممكن است مضافا بر آن كه قول پیامبر (ص) كه فرموده است: «اینان (علی و فاطمه و حسن و حسین) اهل بیت من هستند» همچون نص است در انحصار مفهوم «اهل بیت» در این عده. اهل البیت، به منزله ی جمع مضاف است كه افاده ی عموم می كند، مثل این سخن ما كه بگوییم: «اینان دانشمندان شهرند.» اگر پیامبر (ص) می خواست آن چه كه این نویسنده مدعی آن شده بگوید باید می گفت:

«اینان از اهل بیت من هستند.» و اراده ی بعض بدین گونه و با این لفظ قبیح و ناسنجیده است. این فرمایش پیامبر در واقع تفسیر آیه ی مذكور به شمار می آید. و نیز این چنین است آن چه كه در روایت ابوسعید خدری آمده كه گفت:

«این آیه درباره ی پنج نفر نازل شد. زیرا مفهوم عدد وارد شده در مقام بیان از اراده ی تعداد بیشتر مانع می شود. این در صورتی است كه ما نخواهیم به دلایل دیگر توجه نشان دهیم. همچون سخن ام سلمه كه گفت: آیا من از اهل بیت نیستم، یا من با شمایم، یا من با ایشانم؟ و پاسخ پیامبر (ص) به او كه گفت: تو به سوی خیر هستی تو از همسران پیامبری یا تو بر جایگاه خویشی و یا روایتی كه ام سلمه گفته است: عبا را بالا زدم تا در آن داخل شوم اما پیامبر آن را از دست من كشید و گفت: تو بر خیری. با توجه به این احادیث در می یابیم كه زنان پیامبر از مفهوم اهل بیت خارج اند.» بنابر این بطلان سخن علی القاری كه گفته است حدیث تنها حاكی از آن است كه این چهار تن اهل بیت پیامبرند نه این كه دیگران اهل بیت آن حضرت نیستند، ثابت می شود. همچنین آشكار شد كه نمی توان میان قول عكرمه و عروه كه اهل بیت را خاصتا در زنان پیامبر (ص) محصور می كردند و آن چه در باقی روایات آمده و اهل بیت را منحصر در پنج نفر كرده، جمع كرد. قول نخست به علت انفراد باطل است و نمی تواند با روایات فراوان مستفیضی كه مشاهیر علمای اسلام و راویان آنها، آن را روایت كرده یا در كتابهای خود نگاشته اند معارضه كند. به علاوه آن چه از عكرمه حكایت شده است كه وی معتقد بود كه رأی خوارج و عروه از رأی علی و اهل بیتش منحرف است.حال آن كه ظاهر آن است كه شاید این دو گروه به خاطر ماقبل و مابعد این آیه به چنین عقیده ای مایل شده اند. اما چنین اعتقادی نمی تواند با روایاتی كه از پیامبر (ص) نقل شده معارضه كند. مضافا آن كه اختصاص این آیه به زنان پیامبر، چنان كه باور این دو دسته است، با تذكر ضمیر در این آیه منافات دارد. اما این كه گفته اند پس و پیش این آیه درباره ی زنان سخن گفته است به عقیده ی ما خللی وارد نمی كند. چرا كه


به واسطه ی تذكیر ضمیر، باید چشم از این ظاهر پوشید و علاوه بر این روایاتی مبنی بر خروج زنان از مفهوم اهل بیت به ما رسیده است. زیرا نص بر ظاهر مقدم است و رعایت سیاق در قرآن كریم امری نالازم به شمار می آید. همچنین ترتیب نزول قرآن اگر معلوم العدم نباشد لااقل نامعلوم است. این همه خود بیانگر خروج زنان پیامبر از اهل بیت است. بر آن چه گفتیم باید احادیث ثقلین را هم كه در جزء سوم در ضمن ادله ی امامت امیرمؤمنان (ع) بیان كرده ایم، اضافه كنیم. در آن جا آمده است كه از زید بن ارقم پرسش شد: آیا زنان پیامبر از اهل بیت او نبودند؟ زید با انكار پاسخ داد: «زنانش اهل بیت او بودند لكن اهل بیت او كسانی اند كه پس از وی صدقه بر ایشان حرام شد.»

در روایت دیگری آمده است: «پرسیدیم آیا زنانش از اهل بیت او بودند؟ زید گفت: نه زیرا زن زمانی با مرد می زید آنگاه وی او را طلاق می گوید و به سوی پدر و قومش می رود. اهل بیت وی اصل و گروه او بودند كه پس از وی صدقه بر ایشان حرام شد.» حاكم این حدیث را بنابر شرط شیخین صحیح دانسته است. ما در این باره مفصلا در كتاب خود موسوم به اقناع اللائم علی اقامة المآتم، گفت و گو كرده ایم.



[1] احزاب/ 33: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا.

[2] خطيب بغدادي در كتاب تاريخ خويش جلد دهم به اسناد خود از ابي سعيد خدري از رسول اكرم (ص) ذيل آيه ي: «انما يريد الله ليذهب...» گويد:

پيامبر اكرم علي و فاطمه و حسن و حسين را جمع فرموده و عبا را بر آنان پوشانيد و فرمود اينان اهل بيت منند. پروردگارا پليدي را از آنان ببر و پاكشان گردان و ام سلمه دم در به وي عرض كرد: يا رسول الله آيا من از آنان نيستم؟ فرمودند: تو بر خير هستي (جزء آنان و داخل در آنان نيستي.) (مترجم).